۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

منتظری، کسی‌ که در عمل ثابت کرد حکومت از عطسه بز بی‌ ارزشتر است مگر آنکه بتوان حقی‌ را با آن به پا داشت.

اگر بنا باشد به یک شخصیت معاصر لقب علی‌ زمان داد، شایسته تر از منتظری کسی‌ را سراغ نمی‌توان کرد. شخصی‌ که در اوج قدرت وقتی‌ که قائم مقام رهبری بود و همه میدانستند که خمینی چندان زنده نخواهد ماند، به جای آنکه در اندیشه حفظ و تضمین قدرت برای خودش باشد، به اقامه حق پرداخت و بانگ اعتراض برآورد بر علیه ستم و شکنجه و اعدام. زیباتر آنکه دفاع او از حقوق زندانیانی بود که نه تنها هیچ سنخیت و قرابتی با او نداشتند، بلکه دشمنی هم داشتند. اما مگر یک اصولگرای واقعی‌ میتواند حق و عدالت را تنها برای انسان‌های نزدیک و شبیه به خودش بخواهد؟ درست مانند مقتدایش علی‌ که بالاترین فریادش و آرزوی مرگ کردنش وقتی‌ بود که بر زنی‌ یهودی ستم رفت نه وقتی‌ که بر ابوذر یا عمار ستم رفت.

مولایش ۵ سال خانه نشین بود، او را ۲۰ سال اعلمیتش و حتا وجودش را انکار کردند، فرزند، داماد و حتا نوه‌هایش را دستگیر کردند، و جسم نحیفش را محصور کردند، اما هرگز نتوانستند روح بزرگش را به بند کشاند و از راهیابی او به قلوب ملت ایران جلوگیری کنند.

روحش شاد و یادش گرامی‌ باد که ز هر چه رنگ تعلق داشت آزاد بود و سرانجام از آخرین تعلق دنیوی نیز آزاد شد.

۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

داستان روضه خوانی که فقط به سمت زنانه غش میکرد

حتما همه داستان اون روضه خوانی رو شنیدیم که وقتی‌ خیلی‌ هیجان زده میشد و می‌خواست که غش کنه "تصادفا" همیشه به سمت زنونه مجلس غش میکرد.

حالا شده حکایت یه عده که به هر دلیل میترسن حرفی‌ بزنن که نکنه یه وقت خدای نکرده در آینده فرصتی چرب و شیرین یا مقامی را از دست بدهند، از اون طرف هم میخواهند که وجهه‌ رشنفکریشون رو حفظ کنند، این عزیزان masters of hedging" هستند، یعنی‌ دنیا و اخرت رو با هم میخواهند و میخواهند در تمام contingency‌ها برنده باشند و در چشم همه عزیز. دو تا hedging strategy خوب دارند این دوستان:

۱-خودشون را "فعالانه" مشغول موضوعات انحرافی ولی‌ بی‌ خطری مثل تقاضای باز شماری آرا یا انتقاد از موسوی و کروبی به دلیل انجام ندادن فلان و بهمان کار و یا اصلا اثبات صحیح بودن آرا میکنند، اینجوری هم کلی‌ مطلب مینویسند، هم از سوی آدم‌های خوبی که لزوما با اونها هم نظر نیستند ولی‌ فکر میکنند هر حرفی‌ را به صرف متفاوت بودن باید تشویق کنند، تشویق میشوند به خاطر swimming against the flow و اینجوری حسّ look different بودنشون ارضا میشه، هم ذره‌ای ریسک نکردند که یه وقت حرفشون به پر قبای جایی‌ بر نخوره و خدای نکرده از مواهب آتی چیزی رو از دست بدهند و تازه بعضا حرف‌هاشون مورد استقبال تقلب کنندگان هم قرار میگیره. بعضی‌ وقت‌ها هم فاجعه انتخابات کنونی را فرصتی میبینند برای publication و ارائه آنالیز‌های "درست" بر پایه داده‌های غلط.

۲- راه دوم برای این عزیزان master of hedging این است که به تجاهل العارف رو بیارند، یعنی‌ یه چیزی شنیدن که آدم هرچی‌ دانشمند تر باشه بیشتر میگه نمی‌دونم، حالا دیگه این دوستان دقت نمیکنند که این موضوع مختص مسائل علمی‌ است نه مسائل اخلاقی‌. وقتی‌ که یه تقلب واضح شده و به فرض هم که نشده بعدش دارند آدم میکشند، در اینجا گفتن نمیدانم نشان هر چیزی ممکن است باشد به جز دانشمند و متواضع بودن.

زیاد اشکال نداره که کسی‌ بگه من به دلیل ترس یا هر چیز دیگه‌ای نمی‌خوام موضع بگیرم، اما کسی‌ که اصرار داره روضه بخونه ولی‌ مدام فقط به طرف زنونه غش می‌کنه، اون وقت باید راجع به consistency روضه این شخص و integrity شخصیت این فرد کمی‌ شک کرد.

۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

micromort واحد اندازه گیری ریسک مرگ

تعریف: هر یک micromort برابر است با خطر مرگ یک در میلیون، بنابر این مثلا اگر احتمال مرگ در حین کاری ۵ در میلیون باشد، میگوییم آن فعالیت ۵ میکرومرت خطر دارد.

یک آزمایش جالب وجود دارد که از فرد سوال میشود چقدر میگیری که حاضر باشی‌ از داخل یک کوزه که دارای ۱ میلیون قرص بی‌ خطر و فقط یک قرص کشنده (که منجر به مرگ آنی‌ میشود)، یک قرص به طور شانسی انتخاب کنی‌ و بخوری. خیلی‌ از افرادی که از آنها چنین سوالی میشود، در ابتدا میگویند که با هیچ قیمتی ولو صدها میلیارد تومن حاضر نیستند چنین ریسک مرگ ۱ در میلیونی را قبول کنند. به عبارت دیگر چنین افرادی دارند میگویند برای پذیرش یک میکرومرت خطر مرگ قیمت درخواستی آنها بی‌ نهایت است.

اما چرا این جواب فرد مورد آزمایش حتا با توجه به رفتار‌های دیگر خود این فرد غلط است؟ نکته در اینجاست که تمام فعالیت‌های ما حاوی میزانی‌ از ریسک مرگ هستند، از رفتن به سر خیابان برای خرید شیر یا روزنامه گرفته تا به سر کار رفتن و سوار هواپیما شدن و رانندگی‌ کردن و اسکی و فوتبال و کوه پیمایی. بله درجه میکرومرت هر کدام از اینها متفاوت است، اما آنچه مهم است این است که بر خلاف تصور آن فرد مورد آزمایش که فکر میکرد حتا ۱۰۰ میلیارد تومن هم کافی‌ نیست که او را قانع کند که به استقبال ۱ میکرومرت خطر مرگ برود، خود همین فرد برای مبالغی خیلی‌ کمتر از ۱۰۰ میلیارد هر روزه دارد ریسک‌هایی‌ خیلی‌ بیشتر از ۱ میکرومرت را می‌پذیرد در حالیکه خیلی‌ از این فعالیت‌ها واقعا ضروری هم نیستند و مثلا تفریحی هستند.

با نگاهی‌ به آمار کشته شدگان خشونت‌های اخیر در ایران می‌توان پی برد که به فرض اگر آمار کشته شدگان حدود ۳۰ باشد (و نه آمار رسمی‌ ۸ کشته) و ۶ روز تظاهرات با متوسط ۱.۵ میلیون معترض خیابانی در روز در کل کشور، متوسط ریسک هر روز اعتراض چیزی در حدود ۳ میکرومرت بوده است که فقط حدود ۵ برابر ریسک کشته شدن به وسیله حوادث رانندگی‌ در ایران است.

من شخصأ تا حالا فکر می‌کردم حتا کوچک‌ترین میکرومرت هم مردم ایران را از فعالیت سیاسی باز میدارد، اما اکنون با مشاهده تداوم اعتراضات فکر می‌کنم شاید مردم حس میکنند که میکرومرت اعتراض خیلی‌ کمتر است از ادامه وضع موجود و تحمل مجموع میکرومرت‌های دیگری که به هر حال به دلیل مشکلات دیگر به آنها تحمیل شده و میشود.

۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

هذا فراق بیننا و بینکم

تا یک هفته پیش میگفتیم هر کس آزاد است به هر که دوست دارد رای بدهد و هر سلیقه‌ای محترم است، اما امروز دیگر صحبت بر سر تفاوت بین سلیقه‌ها نیست، امروز روز جدایی راه یک ملت از نابکارانیست که با خدعه و قتل و سرکوب میخواهند حریت ملتی را برای همیشه از بین ببرند. این روزی است که هر که خود را پیرو راستی‌ میداند باید تکلیف خود را روشن کند و در حالیکه هموطنانمان از جان خود میگذارند ما نیز اگر ابرویی داریم آنرا خرج حمایت از تلاش مقدس مردممان برای جلوگیری از غلبه سیاهی بکنیم.

۱۵۰ استاد دانشگاه شریف که عصاره فضایل جامعه آکادمیک ما هستند در اعتراض استعفا کرده ا‌ند، مراجع آزاده به مردم پیوسته ا‌ند، در این میان بر آنها که شادمان یا بیتفاوتند در وضع موجود حرجی نیست که پروار شدن در ذلت را خوش میدارند. روی سخن با آنهاست که مختصر وجدانی در آنها مانده است، اما کاسبکارانه چرتکه میندازند که نکند با اثبات وجودشان در این برهه تاریخی‌ ۷ سال دیگر شانس پست و مقام گرفتنشان پایین بیاید، این یعنی‌ که لقمه‌ای که استادان و بزرگانمان به دلیل حرام و متعفن شدن پس زده ا‌ند را با لذت برای ۷ سال بعدشان مخفی‌ میکنند. از دو حال خارج نیست، یا امروز این ملت میتواند مانع از چیرگی سیاهی شود که در آن صورت تزویر و تقیه امروز بی‌ مورد است و یا سیاهی غلبه می‌کند که در آن صورت طمع بستن به استخدام شدن در دربار سیاهی راه شما را از راه ملت جدا می‌کند و هذا فراق بیننا و بینکم.

وقتی‌ صفوان شترانش را به خلیفه عباسی برای سفر حج خلیفه اجاره داده بود، امام موسی‌ کاظم او را توبیخ کرد چرا که گفت تو با این اجاره آرزومند بقای عمر خلیفه خواهی‌ بود حد اقل تا زمانیکه شتران ترا به تو برگرداند. حال آیا دم بر نیاوردن امروز به امید استخدام شدن در فردای چیرگی ظلم این افراد را در زمره زمینه سازان چیرگی ظلم قرار نمیدهد؟

اگر هنوز به محشری اعتقاد دارید، روزیکه کشتگان نیرنگ و فتنه امروز از شما در پیشگاه همین امام هفتمتان سوال کنند که "بای ذنب قتلت" بهتر است جوابی‌ که میدهی چیزی بهتر از این باشد که بر قتال مردمتان سکوت کردید تا در پست بهتری استخدام شوید و خانه تان به جای ۲ خواب ۳ خوابه باشد.

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

با کروبی گوشت را برای همیشه از دم دست گربه بردارید



هیچ فکر کرده اید به معنی‌ حرف کروبی، وقتی‌ که موسوی گفت که گشت ارشاد را جمع می‌کند، و کروبی جواب داد که در زمان کروبی گشت ارشاد خودش جمع میشود؟
در نیم قرنی که از کشف نفت در ایران می‌گذرد، چند مقطع کوتاه را داریم که کسانی‌ مثل مصدق، یا خاتمی آمدند و خواستند که دولت را از ارباب به نوکر ملت تبدیل کنند اما نتوانستند و در فردای پس از هر کدام از این رهبران خیر خواه اتفاقا دولتی بر سر کار آمد که از همیشه اربابتر و سرکوبگر تر بود، چرا این طور شده؟ چه عنصر گمشده‌ای در اصلاحات مصدق و خاتمی بود که بعد از آنها ملت اینگونه در برابر کودتاچیان ۲۸ مرداد یا احمدی نژاد‌ها بی‌ دفاع و دست بسته رها شدند؟
ده‌ها سال است که موجودی به نام دولت، این گربه خوش خط و خال ما را با زبان‌های مختلف فریب داده و قانع کرده است که نفت این گوشت لذیذ را به او بسپاریم تا او آنرا بخورد و تنومند شود. اولش قرار بود این جناب گربه برود و فقط روی پشت بازو و عضلات گردن کار کند تا هر موش متجاوزی با دیدن گردن گربه ما از تجاوز پشیمان شود و اگر هم تجاوز کرد با پنجول‌های جناب گربه بر سر جایش نشانده شود.
اما به تدریج که درامد نفت و در نتیجه میزان گوشت قابل تصرف جناب گربه بیشتر شد، ایشان برای اجتناب از اینکه گوشت را با ملت تقسیم کند، شرح وظایف خود را مفصل تر کردند، یعنی‌ از ما اصرار که بابا شما همان موش را بگیرید ما راضی‌ هستیم و باقی‌ کارها را خودمان می‌کنیم، و از جناب گربه انکار که نخیر ایشان خوشحال میشود که بتواند در زمانی‌ که از موشگیری فراغت دارند سایر امور مارا هم برایمان انجام دهند.
خلاصه ایشان به زور ما را راضی‌ کردند که جیره غذای‌شان چند برابر شود و مالکیت تمام نفت یا همان گوشت مال ایشان باشد، در عوض به ما وعده انجام دو کار دیگر را دادند، اول اینکه قول دادند که برایمان فیل هوا کنند، یعنی‌ به جای اینکه خود ما زحمت ساخت بعضی‌ چیزها را بکشیم ایشان به جای ما برایمان کارخانه و سد و جاده و تلفن و مدرسه و مسجد و بیمارستان و به قول خود جناب گربه سرمایه‌ گذاری زیربنایی انجام دهد، دوم اینکه قول دادند که اگر از میان ماها کسی‌ نیازمند و گرسنه شد، به جناب گربه مراجعه کند تا ایشان کمی‌ از ذخیره گوشت خود را به او بدهد. البته ما رو هم مجبور کردند کلی‌ هزینه آرایشگر و خیاط بدیم که تیپ ایشون رو مناسب امر خطیر فیل هوا کنی‌ بکنه. کار اصلی‌ موشگیری رو هم مقرر فرمودند کمتر مزاحم ایشون بشیم، مخصوصاً در مورد موشای کثیفی مثل ناامنی‌، اعتیاد، فساد، کیف قاپی، زور گیری، تخریب محیط زیست، کلاه برداری، ارتشا و کلا اموری که مستقیماً توهین به ایشون نباشه، فرمودند بنا شون بر این است که ما رو به حال خودمون بگذارند و ازیشون انتظار کمک نداشته باشیم، چون ایشون رو از فیل هوا کنی‌ و دادن پاسخ کوبنده به موش‌های یاوه گوئی که کیان جناب گربه رو هدف گرفته ا‌ند باز میدارد و پنجول مبارک رو
هم بیخودی کثیف و کند می‌کنه.
اما اتفاقی‌ که افتاد این بود که این جناب گربه، فیل هوا کن موفقی‌ نبود، یعنی‌ چند تایی‌ فیل هوا کرد ولی‌ با هزینه‌ای ۱۰ برابر( که نفهمیدیم چرا همه داده شد به شرکت‌هایی‌ مانند گربه سازان، گربه گستر،انصار الگربه) در زمانی‌ ۱۰ برابر طولانیتر و با کیفیتی یک دهم آنچه که خودمان میتوانستیم بکنیم. در مورد دادن سهمی از گوشت به نیازمند
ا‌ن هم همینطور شد، یعنی‌ بالاخره تو این ۵۰ سال اخیر یه چند باری یه چیزهایی‌ به بعضی‌ هامون از این گوشت داده، که باعث شده خیلیمون دچار توهم بشوند که بله جناب گربه واقعا هوای مارو داره، ولی‌ در مقایسه با خوراک خود این جناب گربه این کمک‌ها هیچ بود. بودجه‌های تخصیص گوشت به مردم و نیازمندان هم ۵۰% گیر نزدیکان خود جناب گربه میامد، ۴۰% بقیه رو بین کسانی‌ که بهتر بتوانند میو کنند توزیع کردند که منجر شده مردم همه صبح تا شب در حل تمرین میو کردن برای عزیز شدن پیش جناب گربه شوند و البته ۱۰% رو هم به نیازمندان واقعی‌ مرحمت فرمودند.
البته در پاسخ به اعتراض ما تا حالا چند بار این گربه قول داده اخلاقش رو بهتر کنه، یک بار ۳۰ سال پیش با چشم اشکین گفت که پیام انقلاب مارو شنیده و می‌خواد دیگه خوب بشه، ولی‌ ما دیگه حرفشو باور نکردیم و حسابی‌ زیر و روش کردیم طوری که یه چند سالی‌ وانمود میکرد تارک دنیا شده، نه اینکه موش‌های خارجی‌ هم بهمون حمله کرده بودند، دیگه واقعا دلمون برای گربه میسوخت، و به جز نفت، غذای خودمون رو هم به اون میدادیم که یه وقت از پا نیفته.
اما همین که خطر موش‌ها دفع شد، شروع کرد به قلدری
، هرچی‌ هم هاشمی‌ غذاشو زیاد کرد و پاپیون بست به دمش و از پنجولش تعریف کرد که چقدر برای پیانو زدن خوبه، مگه گربه هه راضی‌ میشد، باز بیشتر گوشت می‌خواست.
خاتمی که اومد، یک بخشی از گوشت رو برد به بهانه صندوق ذخیره ارزی گذشت تو طاقچه که از دم دست گربه هه دور باشه، شاید یه کم لاغر شه، اما دولت بعدی که اومد تمام گوشت‌های تو طاقچه رو یه لقمه کرد.
خلاصه دوستان من، قصه به اینجا رسیده که حالا ما ۲ تا کاندیدای خوب داریم، یکی‌ موسوی که اومده و داره قول میده که از این گربه چاق و چله که دیگه ماشالا واسه خودش ببری شده، یه ببر ملوس و نازنین بسازه، صراحتا هم گفته که به کوچک کردن دولت یا همون لاغر کردن این جناب ببری خان هیچ اعتقادی نداره، بلکه می‌خواد با دادن غذای باز هم بیشتر به ببری خان آموزش دهد که اون نوکر مردم است نه ارباب اونها، کاندیدای دوم که کروبی است به زبون ساده داره میگه که تا وقتی‌ این ببر لاغر نشود و به گربه بودن برنگردد، اصلا رام شدنی نیست، برای این کار هم می‌خواهد به تدریج مالکیت گوشت یا همان نفت را از گربه بگیرد بدهد به مردم، تا بعد گربه مجبور شود مثل تمام گربه‌های کشورهای دیگر، هر وقت به غذا نیاز داشت مجبور باشد به جای پنجول کشیدن، برود موش بگیرد یا شیرین کاریهای دیگری بکند تا به همون اندازه ما به او غذا دهیم.
بله کار سختیست کار کروبی و زمان میبرد، ولی‌ مگر راه دیگری هم هست؟ اگر کروبی در ۴ سال بتواند فقط ۲۰% از مالکیت نفت را هم از دولت بگیرد و بدهد به مردم، موفقترین رئیس جمهور ایران خواهد بود. به فرض که موسوی بتواند از این ببر یک موجود ملوس و با ادب بسازد، چه تضمینی هست که با رفتن موسوی دوباره نشود همان موجود وحشی؟ مگر یادمان رفته که بعد از دولت‌های نجیب مصدق و خاتمی چه کسانی‌ سر کار آمدند؟ تا وقتی‌ دولت صاحب نفت است، او سوار است و ملت پیاده، و بقول کروبی برای ملت کرکری میخواند. دولت با پول باد آورده نفت گشت ارشاد و گزینش و حراست و هزار چیز دیگر درست می‌کند که میشود بلای جانتان، اقتصاد را هم دولتی می‌کند که اگر خودی نباشی‌ اصلا نتوانی مجوز فعالیت اقتصادی بگیری. ولی‌ با طرح کروبی دیگر برای گرفتن حق خودتان نه مجبورید ریش بگذارید، نه به رئیس جمهور عریضه بنویسید، و نه اهل دوز و کلک و تظاهر و زبلی باشید و نه رشوه بدهید و پارتی جور کنید، چون نفت مال مردم میشود و دولت نیازمند و محتاج مردم، و ساختار اقتصاد دیگر دولتی و رانتی نیست که با کلک و خود را به قدرت چسباندن بشود یک شبه راه صد ساله رفت.
اگر یکی‌ مثل موسوی آمد و مثلا گشت ارشاد را جمع کرد دلتان خوش نشود چون دوباره یکی‌ مثل احمدی نژاد میاید و همه را بر میگرداند، همانطور که گشت ارشادی که ۱۶ سال بود جمع شده بود دوباره برگشت. ولی‌ اگر یکی‌ مثل کروبی آمد و نفت را ملی‌ کرد و کشور را با مالیات اداره کرد، آنوقت ملت سوار است و دولت پیاده، هر دولتی هم بعدا بیاید بخواهد هم نمی‌تواند دوباره سوار ملت شود، حالا منظور کروبی را متوجه شدید که چطوری گشت ارشاد با سیاست‌های کروبی خودش جمع میشود؟

۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

چرا کروبی برای احمدی نژاد رقیب قویتری است؟

اتفاقی‌ که انتخابات ۴ سال پیش افتاد، با این دوره خیلی‌ فرق دارد، آنجا از اصلاح طلب‌ها یکی‌ مثل رفسنجانی‌ رفت بالا که با دلیل یا بی‌ دلیل خیلی‌ مخالف داشت، احمدی یا هر کس دیگری به جز احمدی هم بود در مقابل رفسنجانی برنده میشد، اما این بار هر کدام موسوی یا کروبی بروند بالا مثل رفسنجانی‌ آنقدر دشمن ندارند و اکثر آرای اصلاحات رو در مرحله دوم میتوانند جمع کنند. البته یه عده از طرفداران هر کدام هستند که ممکن است توی دوره دوم پشت اصلاح طلب باقی‌ مانده نروند.
در طرفداران مرحله یک موسوی فقط یک عده از اصولگرا‌هاشون ممکن است در مرحله دوم به طرف کروبی نروند، گرچه بسیاری از همون اصولگرا‌های موسوی به دلیل نفرت از احمدی ممکن است به کروبی در مقابل احمدی رای دهند.
اما در طرفداران کروبی تعداد بیشتری هستند که ممکن است حاضر نباشند به کسی‌ غیر از کروبی رای دهند، اکثریت خاموش یا همان تحریمی‌ها که جدیدا جذب برنامه‌های کروبی شده ا‌ند، سنی‌ها (که حدود ۲۰% جمعیت کشورند)، مناطق زاگرس، اقلیت‌های قومی مذهبی‌ کوچک مثل دراویش و آنها که از سیاست‌های بسته اقتصادی موسوی ناخشنودند، بعید است حاضر باشند بدون کروبی کلا در مرحله دوم رای دهند. رای این عده را فقط بر اساس خود یک کاندیدا و برنامه‌هایش است، و با توصیه به طرف کسی‌ نمیروند، مثلا یک تحریمی سابق که الان به طرف کروبی آماده حتا اگر خود کروبی هم از او بخواهد به موسوی رای دهد، او نخواهد پذیرفت، چون این فرد عشق کروبی نیست که بخواهد از او حرف شنوی داشته باشد، او طرفدار برنامه کروبی شده و در نبود کروبی مجددا تحریمی میشود نه موسوی.
نتیجه اینکه کروبی بهتر از موسوی میتواند در مرحله دوم رای اصلاحات را جمع کند و احمدی را شکست دهد. البته من همچنان اینکه هر دوی موسوی و کروبی به مرحله دوم بروند برایم ایده ال است.
برای آنها هم که فکر میکنند کروبی اصلا در مرحله اول رای ندارد، خوب است در نظر بگیرند که در انتخابات ۴ سال پیش هم بر خلاف تمام نظر سنجی‌ها و با وجود یک عوام گرا مثل احمدی نژاد و یک اصلاح طلب مثل معین که تقریبا حامی‌ دانشجویی برای کروبی باقی‌ نگذشته بود، یک ترک مثل مهر علیزاده و یک کاندیدای مرکزی مثل هاشمی‌، کروبی رای خیلی‌ خوبی آورد، با تمام تقلب‌ها نفر سوم شد با اختلاف کم و اول شد در ۱۱ استان.

۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

با کروبی کمتر خیس میشوید

توهم mainstream بودن در ایران!

 

آیا شما واقعا عضوی از mainstream هستید؟

مخاطب این مطلب مرد‌های مذهبی‌ فارس شیعه مخالف احمدی نژاد و طرفدار موسوی هستند.

در آمریکا، حزب جمهوریخواه عمدهٔ تلاشش بر جذب آرای مردان سفید پوست مسیحی پرتستان است که گروه غالب اجتماعی یا همان mainstream جامعه هستند، درست مثل ایران که اگر شما یک مرد فارس شیعه و بخصوص اهل تهران باشید ظاهرا عضوی از mainstream هستید. در آمریکا بطور مثال  یک گردن قرمز (red neck) که اصطلاحی است برای توصیف آدمهای سفید پوست اصیل امریکایی کم سواد ولی‌ به شدتمتعصب ووطن پرست تقریبا محال است دمکرات باشد و اگر طرفدار حزبی باشد به احتمال ۹۹% جهوریخواه است.  از سوی دیگر دمکرات‌ها آرای خود را از گروه‌های اقلیتی نژادی مذهبی‌، جنسی‌ میگیرند، حامیان دمکرات عمدتا از این گروه‌ها هستند:  سیاه پوستان، لاتین ها، و کلا رنگین پوستان، فمینیست ها، مسلمانان، یهودیها، کاتولیک ها، بیخداها، همجنس گراها، اساتید دانشگاه ها، هنرمندان، نویسندگان، فیلمسازان و طرفدارن محیط زیست.

اکثر انسان‌های آزاد اندیش منش و مرام مبتنی بر حقوق بشر و عدالت طلبانهٔ دمکرات‌ها را که قادر است چنین چتر گسترده‌ای باشد بر سر تمامی گروه‌های محذوف اجتماعی‌ را بسیار مطلوب تر از مرام تک بعدی جمهوریخواه‌ها میدانند که فقط به سفید پوست‌های اروپایی نژاد مرد مذهبی پرتستان اصالت میدهد.  در آمریکا یک مسلمان هرگز به دلیل اینکه دمکرات‌ها حزب مطلوب گروه‌های اقلیت متفاوت دیگری مانند یهودیها یا همجنس گراها نیز هستند حزب دمکرات را نامطلوب نمیشمرد، چرا که این مسلمان به این آگاهی‌ رسیده است که تنها راه واقعی‌ تضمین حقوق خودش اینست که او همین حقوق را برای همهٔ آنهای دیگری که مانند او درجهٔ دو هستند نیز بخواهد.

به ایران برگردیم، اگر شما یک ایرانی‌ مرد سفید شیعه فارس تهرانی‌ هستید و بخصوص از این خلوص نژادی جنسی‌ مذهبی‌ زبانی خود در عمق قلبتان خوشنود هم هستید، ممکن است به اشتباه دچار این تصور شده باشید که پس حتما عضوی از mainstream هستید و در نتیجه درست مانند برادر mainstream آمریکاییتان که به حقوق تمامی گروه های کوچکتر بی‌ تفاوت است، شما هم بهتر است بجای فکر کردن به گروه های محذوف یا زیردست، به فکر تنعم و بهره برداری از مزایای mainstream بودنتان باشید.  اما در اینجا تفاوت ایران و آمریکا مطرح میشود، در آمریکا هم در تعریف و هم در عمل mainstream واقعا حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد جمعه را در بر می‌گیرد.در ایران اما تعریف ظاهری که از mainstream شده عده زیادی را به توهم mainstream بودن دچار کرده اما در عمل، اگر شما ویژگیهای اصلی‌ تری مانند بسیجی‌ فعال یا عاشق احمدی نژاد بودن را نداشته باشید، اینجاست که اگر نیک بنگرید می‌بینید که حتا اگر یک مرد فارس شیعه باشید باز هم شما یک گروه محذوف اجتماعی‌ هستید و نتیجتا منافع شما با یک زن بلوچ یا یک درویش کرد اشتراک بیشتری دارد تا با همسایه یا همکلاسی بسیجی‌ احمدی‌نژادیتان.

کروبی و موسوی هر دو معترض به وضع موجودند و هر دو از غیر خودی قلمداد شدن شما ناراضیند اما موسوی تنها می‌خواهد چتر mainstream را کمی‌ باز کند آنقدر که شما و فقط شما هم زیر آن جا شوید، در حالیکه کروبی این چتر را به گسترهٔ تمام ایران میخواهد، و برای کروبی حقوق دگر اندیش،  کرد، بلوچ ،بهائئ، سنی، درویش  (http://www.۵sobh.com/news/۲۳۹.html) همه ارزش دفاع کردن دارند. البته اگر از شنیدن حتا اسم حقوق این اقلیت‌ها که از شمای مرد فارس شیعه کمتر خالص هستند، بدنتان به مور مور افتاده است، اکنون میتوانید حال و روز بد  جمهوریخواه‌ها وقتی‌ اوباما از حقوق اقلیت‌ها دفاع میکرد را درک کنید. در اینصورت بد نیست به این سوال فکر کنید که آیا اگر در آمریکا به دنیا آماده بودید آیا شما یک red neck اصیل ‌ و منکر حقوق مسلمانان نبودید؟

آیا فکر می‌کنید اگر موسوی برنده شود و شما به زور در حاشیه چتر mainstream جا بگیرید، آیا براستی شانس بالایی‌ وجود ندارد که در آینده دوباره به بیرون این چتر پرتاب شوید؟ حتا اگر فقط به خودتان هم فکر می‌کنید، آیا بهتر نیست با با رای دادن به کروبی که باعث وارد شدن گروه‌های بیشتری به زیر چتر میشود مکان خودتان را از حاشیهٔ چتر به وسط چتر منتقل کنید، اینجوری کمتر خیس میشوید!!!

    

۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه

پاسخ به انتقاداتی که از کروبی میکنند

در این مطلب می‌خواهم جدی‌ترین ایراداتی را که بر کروبی گرفته شده را شمرده و در حد توانم پاسخی برای هر ایراد ارایه کنم. گمان نکنم برای هیچ اهل فکری لازم باشد برتری کروبی بر احمدی نژاد را ثابت کنم، که امری بدیهی‌ است و تحصیل حاصل. بنابر این روی این سخن با آنهاست که اصلاح طلبند اما ایراد یا ایرادهایی از کروبی را در ذهن دارند که آنها را دلیل رای ندادن به او قرار داده ا‌ند. به یاد داشته باشید که هدف تصمیم گیری بین موسوی و کروبی است، پس ما برای اینکه بتوانیم این دو را با هم مقایسه کنیم ناچاریم در ابعاد مختلف کاستی‌ها و برتریهای این دو نسبت به هم را بررسی کنیم. امیدوارم اسم این کار را تخریب نگذارید، که اگر نام این کار تخریب است، پس همهٔ ما باید بطور جدی در تخریب کوشا شویم تا تصمیمی که میگیریم همه جانبه و آگاهانه تر باشد.
۱-یکی‌ از ایراداتی که به کروبی میگیرند این است که کروبی همان کسی‌ است که با مطرح کردن حکم حکومتی و خالی‌ کردن پشت نمایندگان شجاع مجلس ششم اصلاحات را به شکست کشاند.
پاسخ: میدانیم که اکثر دوستان طرفدار موسوی قبول دارند که موسوی در بهترین حالت هم از خاتمی بهتر نیست بلکه نسبت به خاتمی کاستی‌های بسیاری هم دارد. بنابران از آنجا که خود موسوی فاقد هرگونه سابقه قابل مشاهده در حوادث ۲۰ ساله اخیر کشور است، با اجازه این دوستان من سعی‌ می‌کنم که بخصوص در زمینهٔ ایراد‌های ۱ و ۲ که به کروبی گرفته میشود، کروبی را با خاتمی مقایسه کنم، بدیهیست که بنا به قانون تراگذری (transitivity) اگر من بتوانم ثابت کنم کروبی از خاتمی بهتر است، با توجه به اینکه همه قبول دارند خاتمی هم از موسوی بهتر است، ثابت خواهد شد که پس کروبی از موسوی بهتر است.
و اما جواب، بله من هم در آن زمان طرح قانون مطبوعات در مجلس ششم، از نطق مزروعی و نمایندهٔ اردبیل (که الان اسمش یادم نیست) و بقیه نمایندگان شجاع مجلس ششم لذت میبردم و از کروبی عصبانی‌ بودم که طرح را خارج کرد آنهم با استفاده از کلمه‌ای عجیب مثل حکم حکومتی. اما دوستان فکر نمی‌کنید ما به کروبی ایراداتی میگیریم که بیش از آن به خاتمی وارد است، رییس جمهور واقعا رییس قوهٔ مجریه است در حالیکه رییس مجلس در واقع هیچ ریاستی بر مجلسیان ندارد، بهتر است در واقع او را مبصر مجلس بنامیم نه رییس، چرا که بر خلاف رییس قوهٔ مجریه که میتواند از وزیر تا فرماندار را عزل یا نصب کند، رییس مجلس نه میتواند نماینده‌ای را نصب کند نه عزل، بنابر این یک نماینده هیچ دلیلی‌ ندارد که از رییس یا همان مبصر خود حرف شنوی داشته باشد.رییس قوهٔ مجریه میتواند با یک اشاره یا جملهٔ کوتاه شجاع‌ترین وزرا یا استانداران خود را ساکت کند بدون آنکه لازم باشد از کلماتی‌ مثل حکم حکومتی یا هر لولوی دیگری در انظار استفاده کند، اما رییس مجلس وقتی‌ مانند بحث قانون مطبوعات واقعا چاره‌ای جز کوتاه آمدن نباشد، هیچ ابزاری جز جیغ و داد و یا اسم بردن از لولوی حکم حکومتی برای ساکت کردن زیر دستان پر جرات خود ندارد.
مگر در اعتراض به رده صلاحیت‌های گستردهٔ انتخابات مجلس هفتم نبود که صدها فرماندار و استاندار خاتمی تهدید به استعفا کردند، هیچ از خود پرسیده اید که خاتمی چطور توانست آنهمه مسئول شجاع را یک شبه ساکت کند و انتخابات را برگزار کند بدون اینکه مثل کروبی مجبور به جیغ و داد شود؟ خیلی‌ ساده است خاتمی یک کلمه به موسوی لاری میگوید که سمبه پرزور است و موسوی لاری هم گوشی را دست استانداران و فرمانداران شجاع ولی‌ حرف شنو از رییس میدهد. دوما ما یک چیزی داریم به اسم رادیو مجلس که سیر تا پیاز هر سر و صدا در مجلس را ما میفهمیم، اما چیزی به نام رادیو دولت نداریم که حتا اگر به فرض محال یک زمانی‌ در کابینه یک وزیر خیلی‌ شجاعی در شجاعت از رییس جمهور جلو زد و ساکت نمی‌شد ما هرگز تهدید‌ها یا التماس‌های رییس جمهور برای ساکت کردن این وزیر شجاع را نخواهیم شنید، بدین ترتیب است که در اکثر دنیا و حتا در آمریکا، روسای جمهور همیشه میتوانند ژست مدیریتی و تسلط به اوضاع را بدون ضایع شدن بگیرند اما روسای مجلس بیچاره‌ها همیشه یا باید وا بدهند یا اگر بخواهند اوضاع را کنترل کنند باید شخصا بپرند وسط معرکه دعوا و دست از آبروی خود بکشند.
۲- چرا در زمان تحصن نمایندگان کروبی به متحصنین نپیوست؟
پاسخ: مگر خاتمی به عنوان رییس قوهٔ مجریه به طرفداری از وزرا، فرمانداران و استانداران مستعفی خود استعفا و یا حتا تهدید به استعفا کرد که میگوییم چرا کروبی به طرفداری از متحصنین مجلس، خودش تحصن نکرد؟ اگر با مفهوم چانه زنی‌ از پایین فشار از بالا آشنا باشید، میدانید که رییس همیشه باید یک قدم عقب تر از مهره‌های پیاده حرکت کند تا به حد اکثر قدرت چانه زنی‌ دست پید کند، اگر کروبی یا خاتمی هم قرار میشد تحصن کنند، خوب آنوقت باید آبدارچی مجلس را برای چانه زنی‌ میفرستادند؟!

۳-طرح اقتصادی کروبی برای تقسیم پول نفت عوام فریبانه است:
پاسخ، مستقل ازینکه این طرح را چه کسی‌ مطرح کند، این طرح بهترین و عاجلترین داروی درد‌های مزمن اقتصادی ،سیاسی و اجتماعی ایران است. آنهایی که مرا میشناسند میدانند که من ۱۰ سال است این کار را پیش نیاز حل مشکلات بسیاری مانند دولت بزرگ و ناکارامد، ضعف بخش خصوصی، نبود دمکراسی، فساد و رانت خواری در بخش دولتی و مشغول شدن ذهن مردم عادی به فعالیتهای رانت جویانه، کم بهائی حرمت انسان ها، اتلاف منابع و بازدهی پایین سرمایه‌ گذاریها، و بسیاری مشکلات دیگر دانسته و میدانم، برای مشاهده دلایل من در این موضوع لطفا به مطلب دیگر من با عنوان " طرح ملی‌ کردن نفت کروبی، پیش نیاز اصلاحات در ایران
" در این لینک مراجعه فرمائید.

http://۳۶۰darje.blogspot.com/۲۰۰۹/۰۶/blog-post_۱۵۰۳.html


۴-کروبی ۱۵ سال پیش وقتی‌ رییس مجلس سوم بود تو عروسی پسرش به همه سکه داد یا وقتی‌ تو بنیاد شهید بود خلاف زیاد کرد
پاسخ: یادمه همون موقع هم به عنوان یه نوجوان من این داستان هارو بسختی باور می‌کردم، بعد از ۳۰ سال که هزار بار دیده ایم هر وقت خواستن یکی‌ رو از حیثیت بندازند چه داستان‌هایی‌ براش ساختن فکر نمی‌کنید دیگه وقتشه که یکم دست از خوش باوری برداریم، گیریم که کروبی تو عروسی سکه داد و به خاطر این حذف شد، موسوی اردبیلی چرا حذف شد؟ همین میر حسین شما چکار کرده بود که حذف شد؟ احمد خمینی چطور؟ صانعی چی‌؟ اون همه چپی تو انتخابات مجلس چهارم و بعد هم اون همه اصلاح طلبه تو دورهٔ هفتم و هشتم واسه چی‌ رد صلاحیت شدن؟ لابد اونا هم اختلاس کرده بودند. البته اگه شما ازون دست آدم‌هایی‌ هستید که هنوز هم فکر می‌کنید کرباسچی به دلیل غارتگری زندانی شد و منتظری هم به جرم ساده لوح بودن عزل شد، در این صورت حرفی‌ نیست، برایتان خواب خوشی‌ آرزو می‌کنم، شما به دلیل فطرت پاکتان قلبی سالم و عمری طولانی خواهید داشت !
۵-کروبی از شهرام جزایری پول گرفته
پاسخ: اگر بعد از خواندن جواب سوال ۴ هنوز سوال ۵ برایتان مطرح است، شاید من نباید زیاد مزاحم اوقات شریفتان بشوم، فقط اجازه دهید عرض کنم که شهرام جزایری به همه از بیت رهبر تا بقیه کمک میکرد، برای اینکه بیشتر تعجب کنید هم عرض می‌کنم که یقین بدانید‌ امثال شهرام جزایری‌ها زیاد بوده ا‌ند، نه فقط برای کروبی بلکه برای تمام آخوند‌ها در تمام ۴۰۰ سال گذشته از زمان صفوی تا امروز که روحانیت با همین وجوهات زندگی‌ کرده. اگر هم به عنوان یک سیاست مدار بر کروبی خرده میگیرید که چرا چنین پول‌هایی‌ را گرفته، لطف کنید تحقیقی هم درباره منابع مالی احزاب دیگر مثل موتلفه، مشارکت،... بکنید تا مطمئن شوید که هیچ حزبی بدون کمک‌های مالی زنده نمیماند، هم در ایران اینطور است هم در آمریکا و هم در پاکستان، و فرانسه، و اندونزی. البته اگر کسی‌ به یک حزب کمک کرد و بعد در ازای آن "مخفیانه" درخواست یک امتیازی را کرد، آنرا باید برخورد کرد. تاکید من روی کلمهٔ مخفیانه به این دلیل است که اگر مثلا پنبه کاران یک منطقه جمع‌ شوند و با پول خود به صورت "شفاف و غیر مخفیانه" از کاندیدایی حمایت کنند با این شرط که او وقتی‌ به مجلس رفت از طرح ایجاد بورس پنبه در کشور حمایت کند، این همان مفهوم لابی (lobby) است که خیلی‌ هم خوب است و اصلا شرط لازم دمکراسی است و منشأ برکات بسیار البته با قیودی چند که جزئیات آن بماند برای مطلبی دیگر.
نکتهٔ آخر هم اینکه حتا اگر شما معتقدید که گرفتن پول برای احزاب کلا بد است، حد اقل می‌توان گفت برای یک حزبی که دستش از قدرت کوتاه است چنین پولی‌ برای بقا در مقابل گروه حاکم لازم است و حد اقل می‌توان با آن مانند حلال بودن اکل میته برای گرسنه در بیابان برخورد کرد، اگر چنین پول‌هایی‌ نبود، بینظیر بوتو در طول ۱۲ سال دوری از قدرت کاملا از صحنه حذف میشد و هیچ کسی‌ نمیماند که بعدا مشرف را از قدرت پیده کند، امام خمینی هم با همین وجوهات بازاریان بود که توانست نهضت خود را از سال ۴۲ تا ۵۷ از نظر سیاسی زنده نگاه دارد. اما اگر گرفتن پول برای حفظ بقای سیاسی یک حزب دور از قدرت بد ولی‌ قابل تحمل است، گرفتن آن از سوی سیاستمداران حاکم که هم از توبره میخورند و هم از آخور به مراتب بدتر است، مثل مورد وام ۴۰۰ میلیارد تومنی که با دستور احمدی نژاد به مظاهری از سوی بانک ملت به صادق محصولی پرداخت شده است، که البته قطعا آقای محصولی این لطف را بی‌ جواب نگذارده و نخواهند گذارد.

۶-کروبی ساده است، کروبی آخوند است، کروبی روشنفکر یا هنرمند نیست:
پاسخ: بجای پاسخ مستقیم در اینجا، پاسخ اینطور انتقادات را به طور ضمنی‌ میتوانید در مطلب "چرا کروبی اری؟" مشاهده کنید، اما اجمالا ۳ موضوع اصلی‌ در این انتخابات به نظر من وجود دارد ۱-اقتصاد ۲-آزادیهای اجتماعی و حقوق بشر ۳-ایجاد رابطهٔ صلح آمیز با دنیا. در تک تک این ۳ محور کروبی خودش یا تیمش بسیار بالاتر از موسوی و تیمش ظاهر شده، مثلا نیلی، نجفی، یا کرباسچی که در تیم کروبی هستند و برنامه‌های شفاف اقتصادی دارند عرضه میکنند و از آنطرف فرشاد مومنی سر دسته تیم اقتصادی موسوی است که برنامه‌های اقتصادی موسوی را به مجموعه‌ای از بیانات کلی‌ مبهم و متناقض و زیبا در باب همه چیزهای خوب تبدیل کرده. فرشاد مومنی که هم او به تنهایی‌ کافیست که ریاست جمهوری موسوی به یک کابوس تبدیل شود (البته نه بدتر از کابوس احمدی نژاد) و کسی‌ چون مرا که ده سال است خواسته‌ام دست به قلم ببرم و همت نکرده‌ام ناچار کند یک هفته زندگیم را تعطیل کنم و به هشدار دربارهٔ پیامد‌های انتخاب موسوی بپردازم گرچه با این موج سبز دریای ابهام و ساده انگاری، شانس زیادی هم برای موفقیت راهی‌ که میپیمایم متصور نباشم.


۷-چون خاتمی از موسوی حمایت کرده و نه از کروبی، بنابر این باید به موسوی رای داد
پاسخ: حدس میزنم این دلیل (البته اگر بتوان نام آنرا دلیل گذشت) قویترین دلیل اکثریت قریب به اتفاق طرفداران موسوی باشد البته احتمالا در نوجوانان رنگ سبز هم به همین اندازه مهم است. این سوالیست جدی و نگران کننده که آیا یک تحصیل کرده میتواند با برگزیدن یک مرجع تقلید به نام خاتمی خود را از قید فکر کردن راحت کند؟ حتا اگر واقعا به دنبال انتخاب یک مرجع تقلید باشید که تکلیف را مشخص کند، اگر می‌خواهید مرجع نظریه پرداز داشته باشید که سروش دها پله بالاتر از خاتمی ایستاده است، اگر عمل گرایی و مدیریت برایتان ملاک است که اینبار کرباسچی را بالاتر از خاتمی داریم و اگر هم حساسیت و دفاع جدی از حقوق مظلومان سیاسی و دانشجویان دربند و خانواده‌های آنها و گذشتن از آبرو در این راه برایتان ملاک است که خود کروبی بالاتر از خاتمی ایستاده، آیا میدانید که دانشجویان راست قامت دفتر تحکیم وحدت، سروش، کرباسچی، عماددین باقی‌،ابطحی،یوسفی اشکوری،مهاجرانی، نجفی، زید آبادی،... حامیان کروبی ا‌ند و کرباسچی رسما به عنوان معاون اول کروبی در صورت انتخاب به ریاست جمهوری معرفی‌ شده است؟
۸-کروبی فقط دارد وعده‌هایی‌ میدهد که رای جمع کند.
پاسخ: در جواب این ایراد فقط یک مثل میزنم که اگر کروبی اصول فکری نداشت و فقط می‌خواست حرف‌های زیبا بزند هیچ گاه حذف تدریجی‌ سوبسید‌ها را با صراحت علم نمیکرد که همه میدانیم در بین عوام شعار محبوبی نیست، و می‌‌آمد مثل موسوی همهٔ خوبیهای جهان را ولو متناقض در شعار‌هایش میگزارد.

۹-کروبی زیادی دارد برای رییس جمهور شدن حرص و جوش میزنه.
پاسخ: یکی‌ از چیز‌هایی‌ که همشیه از حضرت علی‌ دوست داشتم، آنجا است که میگوید خلافت برایش از عطسه بز هم بی‌ ارزش تر است مگر آنکه بتواند به واسطه آن حقی‌ را بر پا دارد. هر چقدر شنیدن این مطلب از یک پیشوای دینی چون علی‌ زیبا است، شنیدن چیزی مانند آن از یک سیاست مدار در عصر حاضر میتواند نشانه عدم بلوغ فکری آن سیاست مدار و مردمی باشد که چنین سخنانی را دوست میدارند. در دنیای امروز ما سیاست مداری نمیخواهیم که قدرت را لنگه کفش کهنه بداند و خود را به آن بی‌نیاز نشان دهد، چون تجربه نشان داده چنین آدمهایی بجای آنکه سعی‌ کنند از جای خود حرکت کرده و به طرف مطالبات ملت بروند، بر جای خود می‌‌ایستند و تازه افتخار هم میکنند که آنها همینی که هستند هستند، و اگر مردم آنها را میخواهند، این مردمند که باید به طرف این آقایان بروند و مطالبات خود را با افکار و آرزوهای این آقایان تطبیق بدهند.
این جور سیاستمداران اکثرا کسانی‌ هم هستند که درکی از اهمیت احزاب ندارند و افتخارشان این است که عضو هیچ حزب و گروهی نیستند و به قول خودشان وامدار هیچ حزب و گروهی هم نیستند. این یک مورد دیگر انصافا از اشکلات اساسی‌ ما مردم است که برایمان تظاهر به دوست نداشتن قدرت و بی‌ توجهی‌ به خواست افکار عمومی برایمان نشانه یک سیاست مدار صادق است و تازه از او بابت اینکه اصول ثابتی دارد و اصلا هم سعی‌ نمیکند خواسته‌های ما را به رسمیت بشناسد و آنها را به ما وعده بدهد متشکریم، یعنی‌ همین صداقتش ما رو کشته!
ما اتفاقا به کسی‌ مانند کروبی نیاز داریم که سر جای خودش نمی‌‌ایستد و و از ما نمیخواهد که ما به طرف او برویم، بلکه حاضر است و دارد برای رییس جمهور شدن یک قدم نه که صد قدم به طرف مطالبات ما می‌‌آید، اصلا دمکراسی یعنی‌ همین که یک کاندیدا به مردمش التماس کند و سعی‌ کند او خود را با آنها تطبیق بدهد و خود را منّت دار مردمش بداند. نه اینکه مثل موسوی و خاتمی جامعه را منت دار خود بدانند بابت اینکه قدم رنجه میفرمایند و میخواهند لطف کنند رییس ما شوند، اگر سیاست مداری مثل موسوی امروز که موقع انتخابات است و دستش زیر سنگ مردم است حاضر نباشد منت جامعه را بکشد و فقط دارد آرزوهای جوانی خودش را به جای مطالبات امروز مردم مطرح می‌کند، فکر می‌کنید فردا که بر سر قدرت بود چقدر میتوانید از او بازخواست و پرسش کنید؟
اگر شما خبری از حتا یک برنامه واقعی‌ و مفید از موسوی دارید، ممنون میشوم اگر به من هم اطلاع دهید. البته منظورم از برنامه، چیزی است که دقیق، شفاف، غیر بدیهی‌ و مفید باشد، نه یک سری حرف‌های کلی‌ و بدیهی‌ مانند احترام به همهٔ چیز‌های خوب و دوری از همهٔ چیز‌های بد و آرزوهای زیبایی‌ مثل اینکه مردم دیگر به فکر پول نباشند و احترام گذاشتن به هم و بد بودن تورم و بیکاری و خوب بودن تولید و شکوفایی. اگر هم دلیل رای شما به موسوی فقط حمایت خاتمی یا رنگ سبز یا جو گیر شدن یا کلاس نداشتن حمایت از یه آخوند باشد لطف کنید و این چند روز را سعی‌ کنید لحظاتی را به دور از آدم‌های احساساتی فقط فکر کنید، ممنون میشوم مطالب دیگر من را هم بخوانید و نظر بدهید، اگر از حرف‌های من هم که تازه یک هفته است نوشتن را شروع کرده‌ام خسته شدید به balatarin.com که یک سایت منعکس کننده نظرات مختلف است سری بزنید.
خلاصه اگر امروز پیش داوری‌های خود و برنامه‌های موسوی را به چالش نگیریم، فکر می‌کنید فردای پیروزی موسوی حق داریم که از او سوالی بکنیم؟

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

برای آنها که کروبی را بهتر میدانند ولی‌ فکر میکنند باید به موسوی رای دهند


روی این سخن با آنهاییست که قصد دارند به موسوی رای بدهند در حالیکه میدانند که کروبی برنامه‌ها و تیم بهتری دارد، اما فکر میکنند که لازم است از آنکه فکر میکنند شانس بیشتری دارد یعنی‌ موسوی حمایت کنند تا به قول معروف با جلوگیری از شکسته شدن آرا مانع از انتخاب احمدی نژاد شوند.
پاسخ: ابتدا اجازه دهید با قانون ۵۰% آشنا شویم، در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری چنانچه یک کاندیدا بتواند یک رای بیشتر از ۵۰% آرا را به دست بیاورد، او برندهٔ انتخابات است، یعنی‌ اگر مثلا ۳۰ میلیون نفر در مرحله اول رای بدهند، برای برنده شدن در این مرحله یک کاندیدا باید ۱۵ میلیون و یک (۱۵،۰۰۰،۰۰۱) رای بیاورد، این اتفاقی است که به نظر می‌رسد در انتخابات پیش رو بعید باشد ، اما چنانچه هیچ کاندیدی بیش از نصف آرا را در مرحله اول به دست نیاورد، آنوقت دو نفری که بیشتر از بقیه رای آورد باشند به مرحله دوم میروند، مهم نیست که این دو نفر چقدر در مرحله اول رای داشته ا‌ند، همین که جز دو نفر اول هستند کافی‌ است که به دور دوم بروند، مثلا اگر ۳۰ میلیون نفر رای بدهند و آرا بدین شکل باشد:
۱-موسوی ۱۰ میلیون، ۲-احمدی نژاد ۹ میلیون، ۳- کروبی ۸ میلیون ۴- رضایی ۳ میلیون
در این مثال چون هیچ کاندیدایی نصف به علاوه یک که ۱۵،۰۰۰،۰۰۱ میشود را به دست نیاورده، دو نفر اول که موسوی و احمدی نژاد میشوند به مرحله دوم میروند.
در مرحله دوم دیگر چون همیشه فقط دو نفر مطرح هستند ، حتما یکی‌ از ۲ نفر موجود نصف به علاوهٔ یک رای را بدست میاورد و رییس جمهور قطعا انتخاب میشود.
ایده ال شخصی‌ من این است که کروبی و موسوی ۲ نفری باشند که با هم به مرحلهٔ دوم بروند، اما اگر چنانچه از بین کروبی و موسوی فقط یکی‌ با احمدی‌نژاد به مرحلهٔ دوم برود قطعا تمام دلسوزان ایران باید در مرحلهٔ دوم از آن فرد در مقابل احمدی نژاد حمایت بکنند، اما در مرحلهٔ اول نباید این مغلطه و دروغ بزرگ که تقسیم شدن آرا بین موسوی و کروبی به نفع احمدی‌نژاد است را باور کنیم، هر کس که بتواند توضیح بالا را در مورد سیستم دو مرحله‌ای انتخابات متوجه شود میداند که از نظر ریاضی‌ وجود دو کاندیدا در مقابل احمدی‌نژاد اتفاقا به ضرر احمدی نژاد است، دلیل آن ساده است، میدانیم که رای احمدی نژاد تقریبا ثابت است و ربطی‌ به اینکه ۱ یا ۲ یا حتا ۱۰ کاندیدای اصلاح طلب داشته باشیم ندارد.
ما دو حالت محتمل بیشتر نداریم، یا احمدی نژاد بیش از ۵۰% آرای لازم برای پیروزی در مرحلهٔ اول را میاورد که در آنصورت چه همهٔ ما پشت یک اصلاح طلب جمع شویم و چه آرایمان بین ۲ یا به فرض محال ۱۰ کاندیدای اصلاح طلب تقسیم شود،به هر حال احمدی نژاد با داشتن بیش از ۵۰% آرای مرحلهٔ اول در همین مرحلهٔ اول برنده میشود.
اما حالت دوم اینست که احمدی نژاد کمتر از نصف آرا را در مرحلهٔ اول بیاورد، در اینجا باز دو حالت پیش میاید، یا احمدی نژاد سوم میشود که آن صورت موسوی و کروبی دو نفری خواهند بود که به مرحلهٔ دوم میروند که میشود یک حالت ایده ال، یا اینکه احمدی‌نژاد با یکی‌ از دو کاندیدای اصلاح طلب و به احتمال بیشتر با موسوی به مرحلهٔ دوم میروند که در این حالت قطعا همگی‌ در مرحلهٔ دوم به موسوی رای خواهیم داد.
بنابر این نگرانی که برخی‌ مانند حسین باستانی مطرح کرده ا‌ند مبنی بر این که خطر انتخاب احمدی نژاد در مرحلهٔ اول وجود دارد نگرانی‌ صحیحی است، اما نسخهٔ درمانی که آنها برای این خطر میپیچیند و میگویند که راه کاهش این خطر یکپارچه شدن همهٔ اصلاح طلبان پشت یک نفر است، این نسخه‌ را هر کسی‌ که آشنایی اولیه با نحوه انتخابات دو مرحله‌ای داشته باشد میفهمد که نسخه‌‌ای اشتباهی‌ و بیربط است. اتفاقا وقتی‌ ما بجای یک نفر، دو کاندیدای مطرح اصلاح طلب داریم خطر اینکه احمدی‌نژاد در مرحلهٔ اول برنده شود کاهش میابد، چونکه در صورت بودن فقط یک کاندید اصلاح طلب به جای دو نفر، شاید برخی‌ با اون کاندید خاص مشکل داشته باشند و اصلا رای ندهند، و با این رای ندادن تعداد کل آرا کم می‌شه و این یعنی‌ احتمال اینکه صورت کسر (آرای احمدی نژاد) بیش از نصف مخرج کسر (کل آرا) بشه با کوچک شدن مخرج کسر این احتمال که به معنی‌ انتخاب احمدی نژاد است بالا میرود.
البته این نکاتی‌ که من گفتم ویژهٔ شرایط انتخابات فعلی‌ است که ما دو اصولگرا و و دو اصلاح طلب داریم (البته موسوی شانس این را دارد که تعدادی رای اصولگرا هم جذب کند)، اگر چناچه مثل انتخابات قبل ما ۴ یا بیشتر اصلاح طلب داشتیم، قطعا توصیه من این بود که آرا پشت یک اصلاح طلب متمرکز شود، اما با آرایش فعلی‌ و ۴ کاندیدای موجود به هیچ وجه پراکندگی آرای اصلاح طلبان بین کروبی و موسوی ذرّه‌ای مشکل ساز نخواهد بود.
با توضیحات بالا امیدوارم قانع شده باشید که ملاحظاتی مانند اینکه چه کسی‌ شانس بیشتری دارد را میتوانید در مرحله اول انتخابات این دوره کاملا کنار بگذارید و در مرحلهٔ اول با خیال راحت به اون کسی‌ که واقعا فکر می‌کنید دارای برنامه‌های شفاف و اصلاح طلبانه تر و تیم بهتر است (که به نظر من کروبی این شرایط را دارد) رای دهید.

طرح ملی‌ کردن نفت کروبی، پیش نیاز اصلاحات در ایران


طرح تقسیم در آمد‌های نفتی‌ بین مردم را آقای کروبی ابتدا در انتخابات ۴ سال پیش تحت عنوان هر ایرانی‌ ۵۰،۰۰۰ تومن مطرح کرد، و اکنون نیز مجددا ایشان همین طرح را با جزئیات بیشتر به عنوان اصلیترین هدف انتخاباتی خود مطرح کرده ا‌ند، به نظر می‌رسد این ایده ایست در که در توده‌های مردم بازتاب نسبتا خوبی داشته و بسیاری رای چشمگیر کروبی در انتخابات قبلی‌ را ناشی‌ از این طرح میدانند، اما متاسفانه بسیاری از تحصیلکرده‌ها و حتا اقتصاد خواند‌ها بدون تفکر جدی راجع به این طرح و پیامد‌های مثبت آن، با یک نگاه سطحی با آن به عنوان یک ایدهٔ پوپولیستی رای جمع کن ولی‌ خام و حتا مضر برخورد کردند.
نگارنده به عنوان کسی‌ که در ۱۰ سال گذشته همواره انتقال در آمد‌های نفتی‌ به مردم (که بهتر میدانم آن را ملی‌ کردن واقعی‌ نفت بنامیم) را پیشنیاز هرگونه حرکت اصلاحی‌ در ایران دانسته ام، لازم میبینم نکاتی‌ چند را در دفاع از این طرح برشمارم. سعی‌ می‌کنم با ذکر انتقاداتی که به این طرح میشود، به هر یک پاسخی کوتاه بدهم.
۱- برخی‌ معتقدند که این طرح مشکل امکان ناپذیری دارد، وگرنه اگر شدنی بود طرح خوبی بود
پاسخ: از آنجا که دولت ما در ۵۰ سال گذشته به برکت در آمد باد آوردهٔ نفت دائما به تعریف وظایف جدید برای خود و نتیجتا فربه سازی دستگاه دیوانسالاری مشغول بوده است، طبیعی‌ است که هر گونه رژیم لاغری گرفتن برای این موجود سنگین وزن و دچار نفس تنگی یک پروسهٔ تدریجی‌ خواهد بود نه یک اتفاق یک شبه. از سوی دیگر تجربه امکان پذیر بودن ادارهٔ کشور با نفت ۱۱ دلاری در اوایل دوران خاتمی به ما میگوید، که این موجود غول پیکر با نفت ۱۱ دلار نه تنها زنده ماند بلکه اتفاقا سر حالتر و کارا تر از وقتی‌ هم بود که نفت به ۵۰ یا بالاتر از ۱۰۰ رسید. پس امروز هم می‌توان با برنامه ریزی مناسب بخش عمدهٔ پول نفت را از چنگال دولت خارج کرد بطوری که دولت همچنان بتواند به وظایف اصلیش ادامه دهد.
۲- برخی‌ دیگر ممکن است بگویند این طرح حتا به فرض امکان پذیری هم، مضر است، چرا که در یک کشور در حال توسعه، دولت باید به عنوان موتور توسعه عمل کند و بار اصلی‌ سرمایه گذاری در زیر ساخت‌ها را به دوش بکشد و لازمهٔ این سرمایه گذاری هم در اختیار داشتن منابع مالی هنگفت و بخصوص پول نفت است. این گروه معتقد است دادن پول نفت به مردم ممکن است موجب شود تمام سرمایه‌ کشور به مصرف خانوار ها برسد و سرمایه‌ گذاری کافی‌ در کشور انجام نشود
پاسخ: اولا در سالهای اخیر حتا در زمانهایی که درامد‌های نفتی‌ به شدت افزایش یافته هم سهم هزینه عمرانی رو به کاهش بوده و عملا عمدهٔ درامد‌های دولت به مصارف جاری رسیده است، پس فرض اینکه دولت پول نفت را سرمایه گذاری می‌کند روز به روز بعید تر میشود. دوما تجربه سو مدیریت و تاخیر‌های بی‌ پایان در پروژه‌های دولتی در ایران که به معنی‌ کاهش نرخ بازده پروژه هست، جای دفاع چندانی از دولت به عنوان یک سرمایه گذار نمیگذارد. سوما در اقتصاد کلان فرقی‌ چندانی بین تاثیر مصرف دولت و خانوار بر روی تولید وجود ندارد. به جای اینکه ۱۰ سال منتظر شویم تا دولت با پول نفت ما برایمان ساخت یک بیمارستان هزار تختخوابی را به اجرا برساند تا بعد در این بیمارستان خدمات درمانی ارزانقیمت به مردم ارائه کند و ما اسم اینرا فراهم کردن کالای عمومی بگذاریم، آیا بهتر نیست پول نفت را بین مردم تقسیم کنیم و مطمئن باشیم که با پولدار شدن مردم، قطعا تقاضای مردم برای خامات درمانی بالا میرود و در پاسخ به این تقاضای بیشتر قطعا یک سرمایه‌ گذار خصوصی پیدا میشود که همان بیمارستان را به جای ۱۰ سال ظرف ۲ سال با هزینه کمتر و سرویس بهتر بسازد؟

در اینجا لازم است اشاره بکنم به شعار فریبنده ولی‌ ناقصی که بعضا در بین سیاسیون و حتا اقتصاد دانان تکرارش مرسوم است و آن عبارت است از "لزوم کاهش اتکا و قطع وابستگی به در آمد‌های نفتی‌ ". ایراد اول این است که بسیاری ازیشان مشخص نمیکنند که آیا منظورشان اتکای دولت است یا کشور و این دو را تمییز نمیدهند. البته آن گروهیشان هم که به صراحت میگویند منظور کاهش اتکای دولت است به درامد‌های نفتی‌، این سوال را بی‌ پاسخ میگذارند که در حالیکه یکی‌ از معضلات اقتصاد ایران سهم بالای دولت در اقتصاد و تنگی عرصه بر بخش خصوصی است، چگونه این دوستان میخواهند اتکای دولت را به نفت کم کنند، اگر منظورشان اینست که نفت مال دولت بماند اما آنقدر مالیات را بیشتر کنیم که در در آمد های دولت وزن مالیات به وزن نفت غلبه کند که این یعنی‌ بریدن از گلوی بخش خصوصی نحیف و بیشتر کردن غذای بخش دولتی که همین الان هم مجالی برای بخش خصوصی نگذاشته. اگر هم منظورشان این است که نخیر دولت نفت را بدهد به مردم و بعد با مالیات اداره شود که خوب این همان طرح کروبی است، پس چرا بجای بیان شفاف و حمایت صریح از این ایده پشت عبارت مبهم "ضرورت کاهش اتکای به نفت" مخفی‌ میشوند؟!!

۳-گروه دیگری میگویند که دولت پول نفت را نیاز دارد تا بتواند با آن کالاهای عمومی (public goods) مانند امنیت، دفاع، آموزش و بهداشت اولیه، و حفظ محیط زیست را فراهم آورد.
پاسخ: بجز وظایف حاکمیتی که تجربه دورهٔ خاتمی ذکر شده در قسمت ۱ نشان داد که با نفت ۱۱ دلاری هم انجام شدنی است، سایر چیزهایی‌ که به اشتباه کالای عمومی (public good) نام گرفته ا‌ند مانند 
سد، بیمارستان، کشتارگاه، سیلو، اتوبان، کارخانه سیمان، شبکه موبایل، و غیره همگی‌ مانند مثال بیمارستان ذکر شده در قسمت ۲، بعد از تقسیم پول نفت بین مردم که منجر به تحریک تقاضا میشود، بوسیلهٔ بخش خصوصی انجام خواهند شد.

۴- گروه دیگری میگویند یکی‌ از وظایف حاکمیتی دولت باز توزیع در آمد‌ها (income redistribution) است، و برای این منظور پول نفت ابزار مناسبیست که دولت میتواند با تخصیص بخشی از آن به اقشار فقیر تر برای کاهش نابرابری اقتصادی گام بردارد.
پاسخ: اولا باز توزیع در آمد در تمام کشور‌های دنیا که بیشترشان هم غیر نفتی‌ هستند انجام میشود و برای انجام آن ضرورتا نیزی به قبضهٔ درامد نفت نیست. ثانیا کمیتهٔ امداد، بهزیستی و اخیرا هم سهام عدالت تنها مواردی هستند که قرار است کمک‌های ویژه به گروه‌های هدف خاصی‌ بدهند. با توجه به آمارهای جهانی‌ که نشان میدهد حتا در کشور‌های دارای سیستم های نظارتی شفاف باز هم سازمان‌های خیریه منابعی بسیار بیشتر از آن چه را که به دست نیاز مندان واقعی‌ میرسانند اتلاف میکنند، واقعا مطمئن نیستم که چقدر می‌توان کمیته امداد یا مانند آنرا در ایران موفق دانست، اما حتا با فرض موفقیت نسبی‌ این سازمانها در ایران،باز هم آنها تنها بخش کوچکی از کمک‌های دولت به مردم را تشکیل میدهند. بخش اصلی‌ کمک‌های توزیعی دولت به مردم در ایران از طریقه یارانه‌ها می‌باشد. در مورد یارانه‌ها اتفاق نظر وجود دارد که میزان بهرمندی ثروتمندان از یارانه‌ها بیش از فقراست، و به فرض یک ثروتمند ممکن است بیست برابر یک فقیر از یارانهٔ سوخت بهره‌مند شود.
دولت دارد از یک سؤ با یارانه، به یک ثروتمند ۲۰ برابر بیشتر از یک فقیر کمک می‌کند و از سوی دیگر با هزینهٔ هنگفت و تشکیل سازمان‌های عریض و طویل مانند کمیته امداد و با فساد و ناکارایی‌ ناشی‌ از مشکل بودن شناسایی نیازمند واقعی‌، تلاش می‌کند وضع نیازمندان را بهبود دهد. در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا بهتر نیست به جای انجام این ۲ کار متناقض و در این حال پر هزینه، ناکارا، و فساد آفرین، کار بسیار ساده تری انجام داد و به هر ایرانی‌ چه فقیر چه غنی، مبلغ ثابتی را به عنوان پول نفت پرداخت؟ بدین ترتیب، نیازی به کمیته امداد و بهزیستی با این حجم فعلیشان نمیماند، و اصولا می‌توان به جای تلاش برای شناسائی و کمک رسانی به مثلا ۴ دهک نیازمند که نیروی فراوان میطلبد، از این پس کمک‌های اضافی هدفمند را صرفاً روی پایینترین دهک و سایر نیاز های ویژه متمرکز کرد، چرا که با پرداخت سهم نفت، بطور خودکار ۳ دهک بعدی قادر به روی پای خود ایستادن خواهند بود. وضع طبقات میانی هم احتمالا با توجه به قطع شدن سوبسید‌ها و همزمان دریافت سهم سود نفت، چندان تغییری نمیکند. در این میان ثروتمندان به دلیل اینکه در شرایط فعلی‌ بیشترین بهره را از یارانه‌ها میبرند، ممکن است با قطع شدن یارانه‌ها و علیرغم دریافت سود نفت وضعشان اندکی‌ افت کند که مشکل چندانی نیست.
پس بطور خلاصه، تقسیم برابر پول نفت باعث کاهش نیاز به سازمان‌های بزرگی‌ مانند کمیته امداد میشود. از سوی دیگر به دلیل آنکه همهٔ مردم چه فقیر و چه غنی سود نفت را دریافت میکنند، عزت و‌شان انسانی‌ افراد حفظ میشود، و دیگر نه کسی‌ مجبور است به رییس جمهور عریضه بنویسد یا خود را زیر ماشین او بیندازد، و نه نیاز هست که خود را فقیر تر از آن چه هست نشان داد و نه ریا و ظاهر سازی برای دریافت کمک به کار میاید.

۵-گروه دیگری میگویند اگر قرار است که دولت از یک طرف پول نفت را به مردم بدهد و از آن طرف معادل همان را با دریافت مالیات از مردم تامین کند، اصلا چرا باید این کار را کرد.
پاسخ: اولا قرار نیست دولت معادل پول نفتی‌ را که به مردم میدهد با مالیات پس بگیرد، اینجا قرار است دولت کمی‌ هم رژیم لاغری بگیرد. پس مالیات دریافتی کمتر از پول نفت دریافتی خواهد بود.
مجددا ممکن است ایرادی مطرح شود که خوب حالا اگر آمدیم و دولت حتا چند برابر بیشتر از پول نفتی‌ که به مردم میدهد را بزور از مردم با مالیات پس گرفت چه؟ و در اینجا مثال‌های هم ذکر میکنند از کشور‌هایی‌ که با زور سرنیزه از مردم خود مالیات گرفته و میگیرند.
پاسخ: اصلا اینکه دولتی بیاید و پول منابع طبیعی‌ مثل نفت را با مردم خود تقسیم کند با این فرض امکان وجود میابد که این دولت حد اقلی از دمکراسی را داشته باشد و با ملت خودش اندکی‌ شفقت داشته باشد، دولتی که بخواهد در محیط رعب و وحشت مالیات کمر شکن بگیرد که اصلا یکچنین دولت بی‌ پروایی چه دلیلی‌ دارد بمردمش چیزی از پول نفت را بدهد. شما میتوانید بگویید که فکر نمیکنید دولت ایران اصلا حاضر باشد که پول نفت را به مردم بدهد، آن بحث دیگری است، ولی‌ ما در اینجا میخواهیم با فرض اینکه رییس جمهوری مثل کروبی بیاید و بخواهد اینکار را بکند برسی‌ کنیم که اینکار چه محاسنی دارد. بنابران شبهه مطرح در بخش ۵ اصولا سٔوال معتبری نیست.
و سر انجام اینکه ملی‌ کردن نفت موجب تقویت روز افزون 
جامعه مدنی خواهد شد. مادامیکه پول نفت در دست مردم و دولت نیازمند مالیات باشد، در انصورت هر دولتی روی کار باشد، بنابر تحلیل marginalisti هزینه فایده، آخرین مورد هزینه‌ای که احتمالا کم اولویت‌ترین مورد مصرفی است را لاجرم با آخرین واحد مالیات قابل وصول که احتمالا صعب الوصول‌ترین واحد مالیات است مقایسه می‌کند و تصمیم می‌گیرد که آیا آخرین مورد مصرف ارزش درگیر شدن با وصول آخرین واحد مالیات را دارد یا نه. نتیجهٔ این مقایسه نیاز دولت به قانع کردن مردم است و میوهٔ آن تقویت جامعه مدنی.

آیا مقایسه بین کروبی و موسوی اسمش تخریب است؟


آیا مقایسه بین کروبی و موسوی اسمش تخریب است؟
متاسفانه کلمه‌ای به نام تخریب درست شده که این روزها اگر شما بخواهید موسوی و کروبی را با هم مقایسه کنید متهم به تخریب میشوید و یک عده از طرفداران موسوی سریع و بدون هیچ پاسخ منطقی‌ از شما میخواهند که این کار را نکنید و به جای این کار بروید و برتری کاندیدای خودتان یعنی‌ کروبی را بر احمدی نژاد ثابت کنید، این انتقاد واقعا پیش پا افتاده است، برتری هر کاندیدایی نسبت به احمدی نژاد که نیاز به اثبات ندارد. انتخاب واقعی‌ که هر اصلاح طلبی باید راجع به آن فکر کند انتخاب بین موسوی و کروبی است و برای آن هم چاره‌ای نداریم جز اینکه این دو نفر را با همدیگر مقایسه کنیم نه با احمدی نژاد. اگر کسی‌ این مقایسه و روشن سازی برتریهای این دو نفر نسبت به هم، را اسمش را تخریب میگذارد، بهتر است به این سوال فکر کند که وقتی‌ دو تا پیراهن را دوست دارید و بین آنها مردد هستید، آیا برای تصمیم گیری بین آنها می‌‌آیید این دو پیراهن را با یکدیگر مقایسه می‌کنید یا با یک چیز سومی که اصلا علاقه‌ای به آن ندارید مثل یک شال گردن؟
این انتخابات قطعا یک انتخابات دو مرحله‌ای خواهد بود، اگر با سیستم دو مرحله‌ای و قانون ۵۰% آشنا نیستید و یا اگر فکر می‌کنید با توجه به تجربه انتخابات قبل، تقسیم شدن آرا اصلاح طلبا بین کروبی و موسوی به نفع احمدی نژاد خواهد بود، در انصورت لطفا
لینک‌های زیر را بخوانید تا متوجه شوید که اشتباه فکر می‌کنید و این بار تقسیم شدن آرا اصلاح طلبان بین کروبی و موسوی حتا سر سوزنی به نفع احمدی نژاد نخواهد شد.

یک مطلب دیگر از من در همین باره:

ابطحی در مورد این اشتباه که برخی‌ فکر میکنند رای به کروبی شانس احمدی نژاد را بالا میبرد توضیح میدهد:

http://www.webneveshteha.com/weblog/?id=2146310105


و باز هم در همین مورد:

http://88-me.blogspot.com/2009/06/blog-post_02.html

http://tagheer.ir/archives/1388/03/08/3253

بنابراین با خیال ۱۰۰% راحت و بدون آنکه ذره‌ای  از شکسته شدن آرا بیدلیل نگران شوید در مرحله اول به آنکه فکر می‌کنید خودش و تیمش اصلاح طلب تر هستند رای دهید نه به آنکه فکر می‌کنید شانس بالاتری دارد. بله طبیعی است که آرا شکسته میشود، اما باز تکرار می‌کنم در انتخابات این دوره بدلیل بودن فقط ۲ کاندیدای اصلاح طلب با انتخابات دفعهٔ پیش که ۴ اصلاح طلب داشتیم فرق می‌کند و شکسته شدن آرا در این دوره هیچ تاثیری در انتخاب شدن یا نشدن احمدی نژاد ندارد. اگر بعد از خواندن این مطلب باز هم برایتان سوال بود که چطور چنین چیزی ممکن است، لطفا با من تماس بگیرید.

اگر هم تمام اینها را میدانید ولی‌ می‌خواهید با مطرح کردن لولویی به نام تخریب مانع از آن شوید که مردم بتوانند یک مقایسه واقعی‌ بین کروبی و موسوی انجام دهند که خوب، من پاسخی برایتان ندارم جز آنکه خواهش کنم کمی‌ تامل کنید و به منطق بهائی بیش از احساس بدهید.
واضح است که هر یک از موسوی یا کروبی به مرحله دوم انتخابات بروند ,همهٔ ما وظیفه داریم در آن مرحله از او در مقابل احمدی نژاد حمایت کنیم، درست مثل اتفاقی‌ که در آمریکا افتاد و طرفداران هیلاری کلینتون و باراک اوباما بعد از یک سال رقابت فشرده در مرحله اول، در مرحله دوم با هم در مقابل مک کین متحد شدند
.

چرا به موسوی در مرحله اول نه بگوییم؟


چرا به موسوی در مرحله اول نه بگوییم؟

تاکید می‌کنم این نه به موسوی فقط برای مرحله اول انتخابات است که مثل الان ما کاندید مناسبتری مانند کروبی را داریم. اگر موسوی و احمدی نژاد به مرحلهٔ دوم رفتند، بدیهی‌ است که به موسوی آری میگوییم

در ابتدا اجازه دهید حرف‌های کاندیدا‌ها را به دو گروه سلبی و ایجابی تقسیم بندی کنیم. اول حرف‌های سلبی یعنی‌ آن کارهایی‌ که یک کاندیدا به آنها اعتراض دارد و آنهارا نمیخواهد انجام دهد. دوم برنامه‌های ایجابی یعنی‌ کارهایی‌ که یک کاندیدا قبول دارد و می‌خواهد انجام دهد.
برنامه های ایجابی در معرض دو مشکل قرار دارند:
یک: مشکل سنجش ناپذیری
برنامه‌ای را سنجش پذیر میخوانیم در صورتیکه پس از مدتی‌ از به قدرت رسیدن یک فرد یا حداقل در پایان دوران ریاستش، بتوانیم قضاوت کنیم که آیا فرد به آن برنامه عمل کرده یا نه. طبیعی است که برنامه‌ای که نتوانیم راجع به انجام شدن یا نشدنش قضاوت کنیم سنجش ناپذیر خواهد بود

دو: مشکل بدیهی‌ بودن
برنامه‌ای را بدیهی‌ میگوییم که تمام عقلا (در اینجا همهٔ کاندیدا‌های اصلاح طلب) آنرا هم قبول دارند و هم قول انجامش را میدهند
.
بر اساس داشتن یا نداشتن این دو مشکل ، تمام برنامه‌های ایجابی را می‌توان به چهار گروه تقسیم بندی
کرد

گروه اول برنامه هایی‌ که هر دو مشکل سنجش ناپذیری و بدیهی‌ بودن را دارند، مانند برنامه‌های زیر که عمده برنامه‌های موسوی از این قبیل هستند:
اهمیت دادن به نظرات کارشناسی، افزایش کارایی، مدیریت بهینه نیروی انسانی‌ و منابع طبیعی، حمایت از کار آفرینی، تشویق به صرفه جویی، ارتقا فرهنگ کار و تلاش، تاکید بر احترام و تلاش برای حل مشکلات زنان، دانشجویان، کارگران، معلمان، سرمایه‌ گذاران، کشاورزان، صنعت گران، باز نشستگان، جوانان، و سایر گروه ها. مبارزه با فساد و رشوه خواری، بهبود کیفیت آموزش، تاکید بر نقش پژوهش و
تحقیقات

گروه دوم برنامه‌هایی‌ که سنجش پذیر هستند ولی‌ حد اقل در شرایط امروز مشکل بدیهی‌ بودن را دارند (یعنی‌ هر دو کاندیدای اصلاح طلب روی آن توافق دارند) مانند: تلاش برای کاهش تورم (اگر همراه ذکر تورم هدف باشد)، احیأ مجدد سازمان برنامه یا شورای پول و اعتبار

گروه سوم برنامه‌هایی‌ که بدیهی‌ نیستند ولی‌ مشکل سنجش ناپذیری را دارند: مثل افزایش اختیارت شورا‌های استانی (وعده داده شده توسط کروبی) (تا حدودی البته این وعده خاص سنجش پذیری نسبی‌ دارد)

گروه چهارم برنامه‌هایی‌ که هیچ یک از دو مشکل را ندارند مانند ملی‌ کردن نفت و تخصیص سهم نفت به مردم و انتخاب وزیر از میان بانوان و اقلیت‌های قومی (وعده داده شده توسط کروبی)، یا حمایت از تولیدات داخلی‌ بوسیلهٔ بستن مرز ها به‌روی واردات (وعده داده شده توسط موسوی).

هدف من از این تقسیم بندی به هیچ وجه این نبود که بگویم حرف سلبی نباید باشد و همهٔ برنامه‌ها باید ایجابی باشند و از میان آنها هم همگی‌ باید حتما در گروه چهارم (فاقد دو مشکل سنجش پذیری و بدیهی‌ بودن) باشند. نه کاملا بر عکس ترکیب متوازنی از همه نوع برنامه لازم است به خصوص برای مقابله با احمدی نژاد، هم برنامه سلبی لازم است و هم ایجابی و در ایجابی هم هیچ اشکالی‌ ندارد اگر برخی‌ برنامه‌ها بدیهی‌ باشند مثل کاهش نرخ تورم، یا برخی‌ هر دو مشکل را با هم داشته باشند مثل تشویق بخش خصوصی. اما مساله این است که ما برای قضاوت بین موسوی و کروبی فقط میتونیم به برنامه های ایجابی موسوی و کروبی و از آن هم فقط گروه چهارم و تا حدود کمتری گروه سوم تکیه کنیم.

.
اینجاست که مشکل بزرگ موسوی ظاهر میشود که حدود ۷۰% از موضوعات صحبت‌هایش در این انتخابات عمدتا انتقاد از وضع موجود و مدیریت احمدی نژاد است، یعنی‌ ۷۰% تکیه بر جنبه های سلبی و اینکه موسوی چه چیز‌هایی‌ را دوست ندارد و چه کار‌هایی‌ را نمیخواهد انجام دهد. این یعنی‌ تنها حدود ۳۰% از حرفهای موسوی ایجابی است و در مورد کارهایی‌ که او می‌خواهد انجام دهد. گرچه این انتقادها از وضع موجود همگی‌ به جا هستند و لازم است که مطرح شوند تا شاید بر روی برخی‌ حامیان احمدی نژاد تاثیر بگذارند ، اما اینها چیزهایی‌ نیست که فقط موسوی مطرح بکند و هر دوی کروبی و موسوی اینگونه انتقاد‌ها را وارد میکنند، بنابران آنجاییکه ما بخواهیم بین کروبی و موسوی دست به انتخاب بزنیم، نگاه کردن به اینگونه انتقاد‌ها بطور منطقی‌ نمی‌تواند هیچ کمکی‌ به ما بکند در انتخاب بین موسوی و کروبی.

.
با حذف آن ۷۰% از صحبت‌های موسوی که فقط جنبهٔ انتقادی و سلبی دارند، میماند ۳۰% که جنبهٔ ایجابی دارند. و از این ۳۰% باقیمانده که ایجابی هستند، شاید دوباره ۹۰% از این ۳۰% (یعنی‌ حدود ۲۷% از کل) دارای هر دو یا یکی‌ از دو مشکل اساسی‌ سنجش ناپذیری یا بدیهی‌ بودن می‌باشد. یعنی‌ ۹۷% حرفهای موسوی به ما هیچ کمکی‌ در تصمیم گیری نمیکنند و فقط ۳% از کل حرف‌های موسوی در گروه چهارم ایجابی قرار می‌گیرد که میتواند به ما کمک کند که او را با کروبی مقایسه کنیم. متاسفانه یا خوشبختانه همین ۳% هم که تنها بخش شفاف و قابل قضاوت از برنامه‌های موسوی است، به ما نوید خوبی از دیدگاه‌های او نمیدهد و آنچنان نگران کننده است که میگوییم کاش همین چند نکته ۳% را هم مثل آن ۹۷% دیگر کلی‌ و مبهم یا سلبی میگفت که حد اقل دلمان خوش باشد و بتوانیم از ظن خود یار او شویم و بگوییم که انشا‌الله گربه است.
در تمام برنامهٔ مفصل موسوی حتا یک اشارهٔ مبهم هم به اهمیت مقررات زدایی نشده و کوچک کردن دولت نیز تنها یک جا ذکر شده و آن هم به عنوان یک مساله‌ای که صراحتا گفته شده که نباید در اولویت‌های اصلی‌ باشد

رجوع کنید به : http://hammihannews.com/news/3720 )

.
دولت‌هایی‌ که تا کنون در ایران برای کوچک کردن دولت برنامه داشتند و تلاش کردند نتیجه آش در عمل فربه تر شدن بیشتر دولت شد (چون از یک مساله اصلی‌ غافل بودند و آنهم واریز شدن درامد هنگفت نفت به جیب دولت است که دولت را ناگزیر بزرگ می‌کند، وای به حال موسوی که دارد علنا میگوید قصدی برای کوچک کردن دولت ندارد.
بی‌ علاقگی به کوچک کردن اندازهٔ دولت و اصلاح نظام مجوز‌ها که سر منشا تمام فساد‌ها در ایران است، مثل یک دم خروس، تمام قسم‌های حضرت عباس بند‌های دیگر برنامه موسوی در مورد تشویق بخش خصوصی را باور ناپذیر میسازد. حال این را مقایسه کنید با طرح نفت کروبی که با برداشتن تدریجی‌ نفت از سر سفرهٔ دولت، کوچک شدن دولت را بگونه‌ای باور پذیر تضمین می‌کند. موسوی آنجایی هم که صحبت از حمایت از تولید کننده و صنعتگر و کارافرین می‌کند، به جای اینکه دلیل نحیفی بخش خصوصی را در بر هم زدن بازی رقابت به وسیلهٔ دولت و دولت سایه و یا سیاست مخرب نرخ ارز ثابت جست و جو کند، از صندوقچهٔ خاک گرفته سیاستهای اقتصادی نیم قرن پیش حمایتگرایی و بستن واردات را تجویز می‌کند تا همچنان ایران جزیره‌ای بماند جدای از جهان با صنایع نوزاد و اجحاف گر در حق مصرف کنندهٔ ایرانی‌.
موسوی شعار جذاب دولت اخلاقی را میدهد، اما نمیداند که دولتی که بزرگ و حجیم باشد اصلا نمی‌تواند اخلاقی‌ باشد ، چرا که این دولت به دلیل در اختیار داشتن بیش از ۸۰% اقتصاد کشور به هر حال مثل آوار بر سر تمام بخش‌های اقتصادی فرهنگی‌ اجتماعی حضوری سنگین خواهد داشت و مخصوصاً به دلیل کنترل بخش اصلی‌ درامد‌های کشور چه اخلاقی‌ و چه غیر اخلاقی‌ برای همهٔ مسائل زندگی‌ ما به جای ما تصمیم می‌گیرد. اما کروبی در مقابل می‌خواهد بزرگترین دلیل زبون بودن ملت در برابر دولت یعنی‌ ثروت نفت را به صاحبان اصلی‌ آن که ملت هستند برگرداند، دقت کنید میگوید همهٔ ایرانیان بالای ۱۸ سال، یعنی‌ نمیخواهد یک اداره درست کند که شما برای دریافت پول نفتتان لازم باشد به خدمت حاج اقای مربوطه در آن اداره بروید تا ایشان با ور انداز کردن شما تصمیم بگیرند که آیا لطفشان را شامل شما بکنند و چیزی به شما بدهد یا نه! نه کروبی میگوید همهٔ ایرانیان بالای ۱۸ سال، نه فقط بسیجیان، نه فقط مردان، نه فقط شهری‌ها یا روستاییان، نه فقط شیعه‌های دوازده امامی، نه فقط فارس زبانان، و نه فقط آدم‌های پارتی دار یا زبل.
آنچه که در پس زمینهٔ تمام برنامه‌های موسوی دیده میشود باور نداشتن به لزوم واگذاری امور به مردم است و باور به اینکه دولت بزرگ در ایران میتواند سر منشا خیر و فلاح باشد و همچنان معیشت مردم را در زیر ید با کفایت خود داشته باشد، نقش مردم هم این باشد که وانمود کنند که مانند دههٔ شصت از مادیات بیزارند تا بدین ترتیب ارزش‌های نستالژیک گذشته دوباره زنده شود، فقط باید ۴ سال دیگر هم به دولت اعتماد کنیم و آزموده را بیازماییم تو گوئی که تمام ۵۰ سال گذشته را در این راه نرفته ایم و آنچه امروز داریم نتیجهٔ همین تفکر دولت محور نیست!

۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه

روند افزایش آرای کروبی، تنها به اصلاح طلبان کمک می‌کند نه به احمدی نژاد


 عده بسیاری از طرفدران موسوی کسانی‌ هستند که برتری کروبی را قبول دارند اما مثل نویسندهٔ این لینک

  ( http://aryaa.blogspot.com/۲۰۰۹_۰۶_۰۱_archive.html#۸۱۹۲۰۴۹۰۹۷۷۹۲۵۶۶۲۵۴#۸۱۹۲۰۴۹۰۹۷۷۹۲۵۶۶۲۵۴ ) 

دچار اشتباه شده و به دلیل ناا آشنایی با قانون ۵۰% به اشتباه فکر میکنند که "حرکت آرای موسوی به طرف کروبی باعث میشود که احمدی نژاد  در مرحله اول برنده شود".  

 "و اما جوابی‌ که می‌توان به نویسنده مطلب بالا و کسانی‌ که مثل او فکر میکنند داد این است که احمدی نژاد فقط با اول شدن در مرحله اول رییس جمهور نمی‌شود، البته اول شدن برای رییس جمهور شدن لازم است اما کافی‌ نیست، شرط دیگری هم هست، احمدی نژاد یا هر کس دیگری که می‌خواهد رییس جمهور شود باید حتما بیش از ۵۰% آرا را به دست آورد و اگر هیچ کسی‌ نتواند ۵۰% را به دست آورد، آن وقت نفر اول و دوم مجددا در مرحلهٔ دوم انتخابات با هم رقابت خواهند کرد.

در حالتی‌ که احمدی نژاد بیش از ۵۰% آرا را داشته باشد که آنوقت حتا اگر تمام حامیان کروبی هم به موسوی رای دهند، باز احمدی نژاد برنده است، و یکپارچه شدن آرای اصلاح طلبان هیچ سودی به حال موسوی ندارد و احمدی نژاد به هر حل رییس جمهور میشود.

اما در حالت دوم که فرض کنیم احمدی نژاد زیر ۵۰% آرا را کسب کند، در اینجا اصلا مهم نیست که موسوی اول شود یا دوم، چون به هر حل انتخابات به مرحله دوم میرود و موسوی در مرحله دوم با یک نفر دیگر که ممکن است کروبی باشد و یا احمدی نژاد به رقابت دو نفره می‌پردازد.

پس بطور مثل اگر آرا به شکل زیر شود با وجودیکه احمدی نژاد اول شده ولی‌ او برنده نمی‌شود، و دو نفر اول (احمدی نژاد و موسوی) به مرحله دوم میروند: 

۱-احمدی نژاد ۴۰%

۲- موسوی ۳۰%

۳-کروبی ۲۰%

۴-رضای  ۱۰%

 

همینطور در وضعیت زیر که به نظر من به واقعیت نزدیک تر است باز دو نفر اول (موسوی و کروبی) به مرحله دوم میروند.

۱-موسوی ۳۵%

۲-کروبی ۳۰%

۳-احمدی نژاد ۲۸%

۴-رضائی ۲%

 

خلاصه اینکه هیچ حالتی را نمی‌توان تصور کرد که رفتن آرای موسوی به طرف کروبی باعث برنده شدن احمدی نژاد شود.

 

دنبال کننده ها

درباره من

کارشناسی را مهندسی‌ خوانده‌ام و بعد از آن اقتصاد و فایننس را در ایران و سپس در آمریکا آموخته ام. در ایران هم برای دولت کار کرده ام، هم در بخش خصوصی و هم در بورس. در آمریکا در حین دانشجویی کارهایی‌ مانند تحقیق، تدریس، کمک و مشاوره به دانشجویان اقلیت،و مشاوره به شرکت هارا تجربه کرده ام.