۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

در چه شرایطی یک دیندار اخلاقا نباید به خود اجازه دهد که به طور آشکار دین ورزی کند

چرا یک دیندار تا زمانی‌ که جمهوری اسلامی پابرجاست اگر بخواهد منصف باشد نباید به خود حق دهد آزادانه به ابراز احساسات دینی بپردازد و باید از بروز و ظهور آشکار علایق مذهبی‌ خود پرهیز کند؟

مخاطب این مطلب دینداری است که علاوه بر فیض بردن دنیوی و اخروی از رابطه خود و خدایش، مایل است که که مراقب باشد حقوق سایرین قربانی این فیض بردن او نشود.

شهری را در نظر بگیرید که مردم آن دو دسته اند، فوتبال دوستان و والیبال دوستان، در هر گوشه شهر هر کس بازی مورد علاقه خود را انجام میدهد و همه در صلح و صفا هستند، تا اینکه یک روز انقلاب میشود و حاکم جدید اعلام می‌کند که از این پس فقط فوتبال مجاز است و والیبال ممنوع است. به زودی همه تیمهای والیبال سرکوب و از تجمع والیبال دوستان با خشونت و در صورت لزوم کشتار جلوگیری میشود.

سالها می‌گذرد و والیبال به ظاهر کاملا از عرصه اجتماعی محو میشود، حاکم هر گاه که با این انتقاد مواجه میشود که چرا همه امکانات در اختیار فوتبال است ولی‌ والیبال دوستان حق فعالیت ندارند، والیبالیست‌ها را اقلیتی ناچیز بر میشمرد که قطره ‌ای هستند در مقابل سیل امت فوتبال جوی و از خبرنگاران و منتقدین دعوت میکنند که یک سری به کوچه و پس کوچه‌های شهر بزنند و به چشم خود ببینند که چگونه امّت فوتبال دوست با عشق و علاقه هر کوی و برزنی را به یک زمین بازی فوتبال تبدیل کرده اند در حالیکه هیچ کس به والیبال توجهی‌ ندارد. او همین حضور قوی عاشقان فوتبال در صحنه را نشانه حقانیت و محبوبیت سیاست‌های خود میداند.

در میان فوتبال دوستان ۳ گروه وجود دارند، گروه اول از حکومت بودجه‌های کلانی برای فوتبال میگیرند و در مجهز‌ترین استادیوم‌ها اوضاع خوبی‌ دارند و کاملا از سیاست‌های حاکم دفاع میکنند.

گروه دوم فوتبالیست‌ها از سرکوب والیبالیست‌ها ناراضیند و معتقدند که حاکم با این اقدامات آبروی آنها و فوتبال را هم خدشه دار کرده، آنها حاکم را متهم میکنند که اصلا اعتقاد قلبی به فوتبال ندارد و اشاعه و تکریم فوتبال برای او فقط بهانه ایست برای سرکوب و ادامه حکومت. آنها خود را فوتبال دوست اصیل میدانند و معتقدند که هیچ نقشی‌ در سیاست‌های حاکم ندارندو و حاضر نیستند یک ریال بودجه از حاکم بگیرند ولی‌ میخواهند در همان زمین‌های خاکی قدیمی‌ به بازی مورد علاقه خود ادامه بدهند و می‌گویند قرار نیست به خاطر اینکه حاکم به اسم آنها ظلم می‌کند آنها دست از بازی خود بکشند.

گروه سوم فوتبال دوستان معتقدند چون حاکم بروز و نمود حضور عاشقان فوتبال در تمام محلات شهر را دلیل در اکثریت بودن امت فوتبالیست و پشتوانهٔ اعمال سرکوبگرانه خود قرار داده است، آنها وظیفه خود میدانند با استقبال نکردن از بازی‌های فوتبال در سطح شهر باعث شوند که استادیوم‌ها و زمین‌های فوتبال خالی‌ بمانند تا حاکم نتواند به پشتوانهٔ جمیعت عظیم استادیوم برو سرکوب دگر اندیشان را توجیه کند. به علاوه آنها معتقدند تا روزی که صاحبان سلایق دیگر سرکوبند و فقط سلیقه آنها (فوتبال) اجازه بازی دارد از نظر اخلاقی‌ آنها نباید از حق آزادی انحصاری خود بهره برداری کنند و و فقط زمانی‌ که همه ورزش‌ها مجاز شدند آنها به خود اجازه میدهند که دوباره از فوتبال حمایت کنند.

گروه اول که ساندیس خواران هستند و کاری با آنها نداریم، اما از بین گروه دوم و سوم شما کدام را اخلاقی‌ میدانید؟

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

استراتژی قورباغه پخته رژیم در مواجه با موسوی و کروبی

سوال: آیا علت دستگیر نشدن موسوی و کروبی فقط جلوگیری از قهرمان شدن آنها بوده، چگونه می‌توان سیاست حصر به جای دستگیری را توضیح داد؟

داستان اول: حتما شنیدید که اگر قورباغه را به درون ظرف آب جوش بیاندازید، از آن بیرون میپرد، ولی‌ اگر او را در ظرف آب روی اجاق گذشته و حرارت را به مرور افزایش دهیم، قورباغه به دلیل اینکه در هیچ لحظه‌ای وضعش آنقدر‌ها از یک ثانیه پیش بدتر نیست هرگز انگیزه بیرون پریدن را پیدا نکرده و آنقدر در آب میماند تا می‌پزد.

داستان دوم:خانواده‌ای را در نظر بگیری با یک پدر بیمار و چند پسر، سقف منزل این خانواده چکه می‌کند و رو به خرابیست، تا زمانی‌ که پدر در منزل است، ولو اینکه پدر در بستر بیماریست، این فرزندان گویی که مسئولیت خود را در قبال تعمیر سقف یک نوع مسئولیت درجه دوم میدانند و مسئولیت درجه اول را همچنان بر دوش پدر میدانند. اما روزی که پدر به بیمارستان منتقل شود، آنگاه فرزندان به طور جدی مسئولیت تعمیر را بر عهده خواهند گرفت. از این پس آنها مثل یک کارفرما برای خانه دلسوزی میکنند در حالیکه تا دیروز مثل یک کارمند پاسخگو به کارفرما (پدر) دلسوزی میکردند، و میدانید که تفاوت در نوع دلسوزی کارفرما و کارمند از آسمان تا زمین است.

به نظر من علت اینکه حکومت تا کنون از دستگیری موسوی و کروبی خودداری کرده فقط این نیست که فکر می‌کند این دو قهرمان میشوند، بلکه بر اساس این داستان دوم میدانند که در صورت دستگیری ایندو هر ایرانی‌ دیگر باورش میشود که پدر (موسوی و کروبی) در خانه نیست و حالا خود را کارفرمایی میداند که باید پروژه به پیروزی رساندن جنبش را به شخصه به پیش ببرد و درگیری و احساس مسوولیتش چند برابر وقتی‌ میشود که خیالش راحت باشد که یک موسوی و کروبی در خانه هستند که مسئولیت درجه یک را به دوش میکشند.

اما از سوی‌ دیگر ۲۵ بهمن به آنها ثابت کرد که آزاد ماندن موسوی و کروبی هم مشکلات خود را دارد، بنابراین اگر آزادی کامل را نقطه A بنامیم و دستگیری کامل را نقطه B, حکومت با استفاده از مدل قورباغه پخته تصمیم دارد از نقطه A هر بار یک گام کوچک به سمت نقطه B بردارد و با حرکت گام به گام (fine tuning) نقطه بهینه را در بین A و B پیدا کند. پیش بینی‌ من این است که شدت‌های مختلفی‌ از حصر در هفته‌های آتی امتحان خواهد شد تا نقطه بهینه از دید حکومت یافته شود.

چگونه می‌توان حصر موسوی و کروبی را شکست؟

اول اینکه باید مشخص کنیم که حصر رهبران فاجعه نیست و چه بسا باعث تزریق انرژی به جنبش خواهد شد. اما برای شکستن این حصر تنها راه این است که ملت به حکومت نشان دهند که با حذف ایندو نه تنها حضور ملت در صحنه ضعیف نمی‌شود بلکه با شدت بیشتری در صحنه حضور خواهند داشت و به بیانیه‌های صادره از جانب رهبران جایگزین مثل سازگارا، راه سبز امید، امیر ارجمند و دیگر رهبران جایگزین موسوی و کروبی توجه کامل خواهند داشت.

دنبال کننده ها

درباره من

کارشناسی را مهندسی‌ خوانده‌ام و بعد از آن اقتصاد و فایننس را در ایران و سپس در آمریکا آموخته ام. در ایران هم برای دولت کار کرده ام، هم در بخش خصوصی و هم در بورس. در آمریکا در حین دانشجویی کارهایی‌ مانند تحقیق، تدریس، کمک و مشاوره به دانشجویان اقلیت،و مشاوره به شرکت هارا تجربه کرده ام.